همه چیز داشت آرام پیش می رفت و معمولی . انگار همه چیز سر جایش بود و هست اما انگار نه . این فوتبال نباید رنگ آرامش را بییند . چه قدر آدم های الکی خوشی هستیم ما . چه قدر سرخوش های الکی هستیم . تیم ملی در بهترین حالت ممکن قرار گرفته است . کم و زیاد تیم ملی راه خودش را می رفت . انگار دیگر روزهای پرالتهاب و جلسات پی در پی و طولانی کی روش و دوستان فدراسیون نشین دیگر تمام شده بود . اما همه ی این ها خواب و خیالی خوش بود .
انگار همه چیز آتش زیر خاکستر بود . یک جلسه ی پنهانی و بی صدا جرقه ی این آتش زیر خاکستر بود . وقتی همه ی شهر خواب بودند ، پشت درهای بسته انگار عده یی در تلاشی خواسته یا ناخواسته بودند تا بر این فوتبال همیشه پر زخم ، جراحت تازه یی را فرود آورند و چه ماهرانه این اتفاق افتاد .
انگار جنگ قدرت است و مابقی همه بازیچه اند . سودای رسیدن به پست بدجور بویش درآمده است . سودای ماندن و بودن بدجور دل را به هم می زند .
کی روش این بار بوی درستی به مشامش رسیده بود که این طور دیروز در فدراسیون فوتبال چادر زد تا تکلیفش را با آن هایی که زرنگ خیابانی هستند ، روشن کند .
گفتم زرنگ خیابانی ! عجب شرایطی . عجب ادبیاتی . ببین این فوتبال به کجا می رود که پای چه واژه هایی به این فوتبال باز شده است . زرنگ خیابانی ! چه قدر کلمه ی غریب اما آشنایی برای این فوتبال است .
انگار کی روش با گفتن این حرف آن هایی که می فهمند و باید بابت فهم شان تاوان بدهند را از خواب بیدار کرد .
شاید امروز قلم ها در وصف رفتار دیروز کی روش این مرد پرتغالی در اکثر اوقات عصبانی روی کاغذهای بی جان سفید بچرخد . شاید آن هایی که سناریو نویس های خوبی این روزها شده اند ته دل شان هم خوشحال باشد که امروز کیروش حسابی قلمی می شود . شاید باید هم نوشت . این که کیروش را چه می شود هر از گاه این طور آشفته و دل پریشان به فدراسیون می رود و یک لشگر خبرنگار و نگران را همراه خود می کند . باید به حال این فوتبال گریست که این طور همه را پریشان می کند اما درد چیست ؟ ریشه کجاست ؟
روزی مصاحبه یی می شود و گفته می شود بعد از بازی با سوریه تکلیف کی روش مشخص می شود ! گوینده ی این جمله مردی است با تجربه . مردی است که بی گدار به آب نمی زند . البته معمولاً . اما حالا او حرفی زده که کیروش را تاب تحمل این حرف نیست . باید خودمان را جای سرمربی تیم ملی بگذاریم .
چه شده است ؟ مگر بد نتیجه گرفته ایم که باید تکلیف بعد از بازی با سوریه مشخص شود ؟ ماجرا چیست ؟ امیر عابدینی آیا دلدردش گرفته که این طور صحبت می کند ؟ آیا او بدون نتیجه گیری و خرد جمعی مردان فدراسیون این حرف را زده است ؟ در پی او عضوی از هیات رییسه ی فدراسیون هم بدش نیامده بود کیروش را نوازش کند و البته مدیر تیم ملی را . ناگهان سیاست به سمت دیگری چرخید . شیعی ناگهان تغییر موضع داد . تابه حال یاد نداریم مدیری این چنین نظرش تغییر کند و شانش را این طور زیر سوال ببرد . دنیای شیعی و کیروش خیلی خودجوش تغییر کرد و صحبت از حمایت و جبران صحبت های گذشته شد . چه کسی ابتدا به شیعی این اجازه را داد تا صحبت کند و سپس از او خواست تا نظرش را تغییر دهد ؟
چه خبر است ؟ آیا زنگی برای کسی صدا درآمد ؟ شیعی ابتدا چه طور موضعش انتقاد بود ، بعد تبدیل به حمایت شد ؟ آیا از جایی شاید عالم غیب دستوری رسید . آیا نباید به این فکر کرد چه کسی به شیعی دستور داد تا رفتار و کردار و گفتارش را تغییر دهد ؟
امیر عابدینی اما انگار این وسط بازیچه شد . ابتدا می گوید تکلیف کی روش باید مشخص شود . بعد ناگهان متوجه می شود از سوی فدراسیون حامی که ندارد ، هیچ ؛ مورد نقد هم قرار گرفته که چرا این صحبت را کرده است و در نهایت هم می گوید دمتان گرم . آیا این به معنی این نیست که دور خورده است ؟ اگر دور خورده چه کسی عابدینی را دور زده است ؟ یا بهتر است بگوییم چه جریانی او را دور زد ؟
واکاوی این رفتارها می گوید جریانی ، افرادی یا کسانی هستند که دنبال چاه کندن و به چاه فرستادن هستند . آن هایی که حتی به کیروش هم رحم نمی کنند . به فوتبال ملی هم رحم ندارند . همه چیز انگار قرار است فدای مصلحت های شخصی و منیت ها شود .
آن هایی که فوبیای فهمیدن دیگران را دارند ، دنبال چه چیزی هستند ؟ این دروغگویی ها و این رفتارهای مسموم بابت چه چیزی است ؟ چه کسی دنبال پر کردن افراد و سپس خالی کردن پشت آن هاست ؟ این کسان همان هایی هستند که هر چیزی را مرض و غرض و کرم میدانند و نمی دانند آن هایی که باید بفهمند ، می فهمند .
شاید خیلی از این گره ها به دست علی کفاشیان باز شود . مردی که انگار برای او هم سناریو نوشته اند و داستان بازنشسته های فوتبال بهانه یی برای این سناریو باشد . کفاشیان این روزها تمایلی به حرف زدن ندارد و شاید بعد از به پایان رسیدن سناریو علیه کفاشیان او حاضر شود با صحبت هایش گره های کور این فوتبال را باز کند .
"خبرگزاری فارس"