یادداشت یک رشتی برای ملوان : روی اصول پا گذاشتند !

ملوان سقوطش در واکاوی حقایقی ست ، که با خرید امتیاز ، می رود که فراموش شود ، تا جایی دوباره سری به سنگ بخورد ، آسیب بعدی از راه برسد .

این که شما بخواهید برای شرایط این روزهای ملوان بنویسید ، به همین راحتی نیست ، یعنی هست ، اما باز هم می تواند رفتار و نظرات شما برای دوستداران و در واقع عاشقان این تیم بزرگ ، یعنی خرید امتیاز نفت تهران به مزاج شان خوش نیاید ، حالا فکر کنید ، راوی این کلمات یک رشتوند باشد ، شما به راحتی می توانید متهم شوید ، به این که بخیل هستید ، نمی توانید ببینید ، و چیزی از عزم استانی برای حمایت و سینه زدن زیر یک بیرق را بلد نیستید ، داستان هایی که بر می گردد به کری خواندن های دو شهر با فاصله ی 25 کیلومتری ، زبانی واحد ، مشکلاتی از یک دست و هزاران درگیری چرخ دنده وار قوم و خویشی ، که یا سپرده اند یا به امانت با رخت سفید تحویل گرفته اند . همه ی این اتفاقات مهم در فوتبال این دو شهر گاهی به چشم هیچ گاه نه آمده و نه می آید .

پس برای نوشتن از ملوان اگر رشتی باشید در مظان اتهام قرار می گیرید .

ملوان بندرانزلی تیم بزرگیست ، تیمی با ساختارهایی که با شناسانده ترشدن ورزش فوتبال در کشور تقریباً همگام بود ، تیمی که ابتدا با حمایت نیروی دریایی و رویکردی نظامی قدم در تیمداری باشگاهی فوتبال ایران نهاد ، اما همواره مردمی و همیشه محبوب بود ، تیمی که بیشتر برند یک شهر از توانایی فراوانش است ، که مانند دیگر شهرهای گیلان مظلوم واقع شده ، شاید پرچمدار اول ملوان بود و بعد انزلی از پسش شنیده می شد ، شهری پر از دغدغه هایی که همیشه بی توجه با وعده هایی پوشالی از کنارش گذشته اند ، بیکاری و اعتیاد ، دو رغیب برای از پای در آوردن جوانان انزلی ست ، آدم هایی که دلخوشی شان حتی نسل به نسل بعد از دریا ، مرداب و قدم زدن در بلوار و ماهیگیری ، استادیوم و فوتبال است ، حتی شاید اول فوتبال را می شود با نام ملوان ارجح تر دانست و بعد می توانی لیست دل خوشی ها را ، حالا هر چندتایی که هست پشت هم ردیف کنی .

ملوان بندرانزلی ، در لیگ پانزدهم به لیگ دسته اول سقوط کرد ، حکایتی که برای یک تیم و دل خوشی یک شهر شدیداً غم انگیز است ، اشک هایی که نمی تواند با هیچ  گونه واژه یی آن را توصیف کرد ، و یا حتی دلداری هم کلیشه یی ترین نوع حرکت از ورای حال بهم زدن رفتار می تواند باشد ، و البته با تمام این توصیف ها اتفاقی بود که داشت در این چند سال اخیر برای ملوان رقم می خورد ، شاید اگر هیچ گاه فوتبال ایران با پول و داستان حرفه یی شدن سر و کار پیدا نمی کرد ، ملوان تیمی بود که به راحتی می توانست نان بازویش را بخورد ، بکارد ، آبیاری کند و محصول را درو کند و در داغی تنور فوتبال ایران ، نانش را از هر رزق حلالی ، حلال وارتر تهیه کند ، اما شد ، فوتبال برگش را به ملوان زد ، دست های پینه بسته ، جیب های پر پول مشتریان ، که می تواند دل هر بنده خدایی را بلرزاند ، هر بار که ملوان یک دوجین بازیکن رو کرد ، با اسکناس های رنگ وارنگ از دستش در آوردند ، برای ملوان و انزلی هم انگار پول و شعار منابع پایدار ، بیشتر گفته های میتینگی بود ، حرف های زیبایی که هر بار زیبایی اش از تکرارش کمرنگ تر می شد ، ملوان هر روز تنهاتر می شد ، و خودی ها از دلسوزیی های ضربه زننده ، طرح ها و نقشه های خود را بر پیکرش می نگاشتند ، فرمول های بی پایه برای موفقیت ، تفکرات کمی عقب افتاده ، موفقیت ملوان ، انگاری که باید درد مشترک می بود ، فراموش شده ، و همان قویی که زمانی لذتش در دیده شدن اوج گرفتن در پرواز بود ، با هر بالی که می زد ، رضایت را بهترین توشه برای عاقبت به خیری جلوه می داد .

اما ملوان کاشی ها را کج رفت ، گیلان فوتبالش رو به افول رفت ، پگاه و داماش در رشت هم تجربه ی تیمداری با ریخت و پاش را داشتند ، پول همیشه حلال مشکلات نمی تواند باشد ، این را همیشه شنیده ایم ، اما ملوان روندش در این سال ها داشت نفسش را می گرفت ، همه چیز قرو قاطی شده بود ، حق عموم ، داشت به میل خواستن در فردیت و منافع گره می خورد ، قو کم تر پرواز می کرد ، و مرداب هم دیگر آن مرداب قدیم نبود .

وقتی داستان سربازهای لیگ فوتبال ایران ، جان گرفت و جلوی چشم ها رژه می رفتند ، ملوان هم که داشت نام نان یک تیمی نظامی را که به واسطه ی یک اتوبوس و یک زمین چمن تمرینی خلاصه می شد ، دلش را می برد . ملوان هیچ گاه بنیانش به دست های سربازهای پا به توپ دیگرجاها گره نمی خورد ، سربازها برای فوتبال ملوان ، نیمه دومی بودند ، یک جور امر غیرمهم که داشت تبدیل ، به یک واجب از بر آسیب تبدیل می شد ، فرجام خواهی از کلاهی که بر سرملوانان هر بار می رفت و انرژی را هر بار با گنجایش بیشتری می گرفت ، ملوان از یک ور در جنگ تشخیص ، آینده نگری اش از کف می رفت و عرصه را بر خود تنگ تر می کرد ، و پول داشت چرکش را بر کف دست های آدم های شهر می نشاند .

ملوان بندرانزلی اولین قربانی فوتبالی لیگ فوتبال ایران نیست ، همه برق شیراز اصغر شرفی را بیاد دارند ، داورها در اجماعی انگاری عزم خود را برای بریدن سرشان بسته بودند ، وقتی در برنامه ی نود آن سال ها ، کارشناس داوری (غیاثی) از اصغر آقا شرفی خشمگین می خواست که نامه ی اعمال آن داوران از برای حفظ آبروی جامعه ی داوری به زیر سوال در وسعت جهانی نبرد ، فوتبال در ایران بی انصافی اش را بارها از ریز و درشت نشان داده ، سپیدرود رشت در تمام این سال ها کجا بود ؟ ، داماش گیلان با حکم های انضباطی کمر شکنش در کجای این فوتبال دارد جان می دهد ، شاهین بوشهر چه شد ، برق شیراز ، هما و اسم های دیگر کجا رفتند ، اما ملوان با تمام این اتفاق ها روی پایش ماند .

ملوان با خرید امتیاز نفت تهران بدون هوادار ، روی اصول و تاریخچه ی پروپیمانه‌اش پا می گذارد ، تیمی که حال به لیگ یک سقوط کرد ، و برای بازگشت و به دست آوردن موفقیت ، همه چیز را از نو باید بسازد ، آن هم سازندگی که نیاز ملوان است و به نوعی می تواند ، سیر تحول ملوان برای روزهای خوب باشد ، سازندگی ، کار ملوان است ، در سقوط ملوان کسی منکر اجحاف به حق ملوان نیست ، داوری های لطمه زده و حق خوری های فراوان ، اما عوامل درونی و اتفاقات هم ، بیش از نیمی از حقایق دیگر از روند رو به سقوط ملوان در این فصل بود ، آن ها به جای خرید سهمیه ی تیم پنجم جدول ، با خودشان تعارف را به کنار بگذارند ، آن ها از توی دروازه تا آن جلو ، ضربه ی شان به ملوان بندرانزلی اگر بیشتر از داورها نبود ، کم تر هم نبوده . ملوان سقوطش در واکاوی حقایقی ست ، که با خرید امتیاز ، می رود که فراموش شود ، تا جایی دوباره سری به سنگ بخورد ، آسیب بعدی از راه برسد .

"عماد واسع _ آی اسپورت"

0 replies on “یادداشت یک رشتی برای ملوان : روی اصول پا گذاشتند !”

  • رضا
    27 خرداد 1395 at 6:41 ب.ظ

    دیدگاه درستیه ولی متاسفانه منطق عده یی حضور به هر طریقی و آسمان ریسمان کردن تا برای خود از این نمد کلاهی بسازند !!!

  • blank
    ملوانی
    27 خرداد 1395 at 6:52 ب.ظ

    حرف شما درست ولی اگر هم امتیاز نفت رو نخرند چند روز دیگه نفت منحل میشه و طبق قوانین سهمیه ی نفت به ملوان میرسه ، از این حق فوتبال گیلان باید دفاع کرد .

  • blank
    mehranneusha
    27 خرداد 1395 at 7:22 ب.ظ

    لذت بردم از این نوشتار زیبا … اما به قول دوستان ، این حق آخرین تیم سقوط کرده یعنی ملوانه که جایگزین نفت منحله بشه …
    ای کاش همون پارسال آقای دنیامالی ، به جای قلعه‌نویی و استیلی ، از همون اول آقا فرهاد رو می آورد تا یه بازسازی اساسی در مورد ملوان صورت می گرفت …
    به هر حال این جایگزینی ، امروز حق ملوانه …
    به امید پرواز دوباره ی قوی سپید و بازگشت ملوان دهه ی شصت .

  • blank
    رضا معاف
    27 خرداد 1395 at 7:50 ب.ظ

    ارادتمندِ هرچه رشتي واقع بين و با مرام .
    زنده باشي ابرار عماد واسع حرف هات دقيقاً شبيه حرف هاي كرجي بان آباي خودمان هست . رقابت درون استاني به جاي خود اما تعصب و غيرت استاني هم جاي خودش رو را داره .

  • blank
    حجت
    2 تیر 1395 at 11:45 ق.ظ

    تیتر ( یک رشتی ) هوشمندانه یی نیست ! با این نوع دسته بندی های آب به آسیاب دشمنان و غریبه هایی مثل تاج ، فریاد شیران ، … می ریزیم ! رقابت ورزشی ( که در همه جای دنیا وجود داره ) نباید بین ما فاصله بیندازن ! مشترکات بین مردم رشت و انزلی نظیر خویشاوندی ، زبان و فرهنگ ، معاش ، رفت و آمدهای روزمره ، منافع بی شمار مشترک … آن قدر زیاده که فوتبال نباید بین مردم این دو شهر که بیش از همیشه به حمایت هم نیاز دارند ، بین آن ها فاصله بیاندازه ، فراموش نکنیم فاصله ی جغرافیایی این دو شهر از فاصله ی دومحله ی شمالی جنوبی تهران کمتره ! اونوقت طوری رفتار می شه که انگار اهالی دو سیاره ی مختلفند ! ما تو کشورمون شهرهایی داریم با هم صدها کیلومتر فاصله ی جغرافیایی دارند ولی صرف دارا بودن یکی از اشتراکات فوق (مثلا همزبانی) ، اهالی چنان از هم حمایت می کنند که آدم مات و مبهوت می مونه ! سال هاست که (به دلیل رقابت و هیجانات زودگذر فوتبالی ) یک سری غیربومی و غیرگیلانی اتحاد رشت و انزلی را نشانه رفته اند و به خوبی از آن سو استفاده کرده و می کنند . هشیار باشیم !

نوشته‌های تازه

تیر 1403
ش ی د س چ پ ج
 1112131415
16171819202122
23242526272829
30310102030405
0607080910  

بایگانی‌ها