فصل فوتبال ایران با قهرمانی ذوب آهن در جام حذفی پایان یافت و از حالا همه ی نگاهها به نقل و انتقالات باشگاهها و بازیهای تدارکاتی و رسمی تیم ملی در مقدماتی جام جهانی است تا فصل دیگری آغاز شود . در پایان این فصل از کتاب فوتبال ایران ذکر چند نکته حایز اهمیت است .
1- جوانگرایی
پانزدهمین دوره ی لیگ برتر فوتبال ایران ، شاهد حضور بازیکنان جوان زیادی بود که میانگین سنی لیگ را نسبت به فصل قبل پایین آورده بود . همین مساله به تیم ملی هم کمک کرد که از حضور بازیکنان جوان در ترکیب خود استفاده کند و فوتبال ایران را برای سالهای آینده امیدوار کند .
نکته ی مهمتر در این زمینه حضور مربیان جوان و موفق در فصل اخیر بود . عبدالله ویسی در استقلال خوزستان کارستان کرد . این مربی جوان با تعدادی بازیکن جوان و کم نام و نشان جام قهرمانی را کسب کرد . یحیی گلمحمدی جوان هم جام حذفی را به دست آورد . این دو اتفاق نوید روزهای خوبی برای فوتبال ایران دارد ؛ روزهایی که دیگر شاهد چرخش بی هوده ی تعدادی مربی تاریخ گذشته و علمگریز نباشیم و اندیشههای جوان ، فوتبال ایران را اداره کنند .
2- گمنامهای پرآوازه
قهرمان شدن تیمی که سال قبل برای سقوط نکردن به دسته ی اول در پلیآف حضور داشت ، از چند جهت قابل بررسی است . نکته ی اول انگیزه ی بسیار بالای مربی و بازیکنان استقلال خوزستان است ؛ بازیکنانی که در لیگ یک درخشیده بودند ولی آن طور که شایسته بود به ایشان بها داده نشد . آنها میخواستند با درخشش در لیگ برتر در وهله ی اول خود را ثابت کنند و نشان دهند که فوتبال زیبا و خوب را فقط ستارهها بازی نمیکنند . آنها ثابت کردند ، ستارهها فوتبال را نمیسازند بلکه فوتبال ، ستارهها را خلق میکنند .
نکته ی دیگر اعتماد مجموعه ی باشگاه به کادر فنیاش بود . زمانی که ویسی برای خرید بازیکنهای خارجی خوب به برزیل سفر کرد ، باشگاه استقلال خوزستان “اعتماد” خود را همراه ویسی کرد و نتیجهاش را دید . شاید اگر همین بازیکنان مورد علاقه ی مربیان تیمهایی مثل سرخآبیها قرار میگرفتند ، موجی از انتقاد و اعتراض به پا میشد اما خوزستانیها به نیروی “انگیزه” اعتماد کردند و موفق هم شدند .
3- تداوم موفقیت با چاشنی بدشانسی
در فوتبال ایران ، ثبات داشتن یک تیم ، اتفاقی نیست که چندان زیاد باشد . تنها چند نمونه وجود دارد که در ایران ، “ثبات” ، برگ برنده ی تیمی بوده است . دست بر قضا دو نمونه ی مهم این اتفاق ، اصفهانی هستند . اگر سپاهان در چند فصل اخیر – به جز فصل پانزدهم – جزو مدعیان قهرمانی بوده و در آسیا حرفهایی برای زدن داشته ، به خاطر ثباتی بوده که در مدیریت کلان داشته است ؛ همین ثبات ، اکنون در ذوب آهن خودنمایی میکند .
سبزپوشان اصفهانی چند فصل قبل وضعیتی بسیار تاسفبار داشتند و چیزی نمانده بود که از ذوب آهن تنها یک اسم باقی بماند اما مدیریت مناسب و تثبیت جایگاه مربی باعث شد که این تیم دو سال پیاپی جام قهرمانی حذفی ایران را از آن خود کند و امسال در آسیا هم تا یک هشتم نهایی بالا بیاید . ذوب آهن فصل بعد هم آسیایی است .
4- جذابیت پرطرفدار
وقتی یک تیم هواداران زیادی دارد نباید از تنها ماندن در ورزشگاهها بترسد اما در ایران مساله کمی متفاوت است . اینجا اگر تیم شما خوب بازی نکند و نتایج ضعیف بگیرد ، هواداری نخواهید داشت یا اگر هم تماشاگری برای دیدن بازیتان بیاید ، سهم شما از حضورش ، فریادهای اعتراضی و احتمالاً دشنام است . در سوی دیگر اگر تیم پرطرفدار شما ، خوب بازی کند و نتیجه هم بگیرد ، هوادارانتان تبدیل به بمبهای انرژیزایی میشوند که هیچ چیز جلودارشان نیست .
پرسپولیس این فصل را خیلی بد شروع کرد اما رفته رفته خود را پیدا کرد و با انجام زیباترین بازیهای فصل ، هواداران را با ورزشگاه آشتی داد و در چند بازی ، مرز 100 هزار نفری شدن آزادی را درنوردید . این تیم در نهایت قهرمان نشد اما یک فصل رویایی و به یادماندنی برای هواداران رقم زد .
5- سقوط نامداران
پنجمین نکته نه به لیگ برتر بلکه به دسته ی اول فوتبال ایران مربوط است ؛ جایی که سالها افتخار و خاطره سقوط کرد . در کنار سقوط تیمهای لیگ برتری قدیمی و ریشهدار به دستههای پایینتر ، سقوط پاس از همه دردناکتر بود . تیمی که روزی جام قهرمانی آسیا را بالای سر برد ، امسال به دسته دوم سقوط کرد .
سقوط پاس یک بار دیگر یادآور طرح و برنامههای عجولانه ی بدون پشتوانه ی عقلی ، سیاسی و خارج از فوتبال است . پاس روزی سقوط کرد که صاحبانش تصمیم گرفتند دیگر تیمداری نکنند و آن را به شهری دیگر هبه کردند . پاس به همدان رفت تا برای این شهر افتخارآفرینی کند اما نه تنها خود سقوط کرد بلکه مجال بهرهمندی تیمهای قدیمی همدان مثل “شهرداری همدان” را از توجه و پول گرفت و نتیجه این شد که فوتبال همدان و پاس هر دو تا پایینترین راه سقوط کردند .
———-