جاودانگی غیرقابل درک امپراتوری رئال !

حتی به‌عنوان یک هوادار رئال ، فهم این تیم کار سختی است ، چه رسد به توضیح دادنش . دربی نمونه ی جدیدی از این داستان بود .

جاودانگی تیم آنچلوتی باید مورد مطالعه قرارگیرد . در بازی برگشت مقابل اتلتیکومادرید در لیگ قهرمانان ، لحظه‌یی بود که رئال مادرید شبیه غروب یک فیلم وسترن شد ؛ اما نه با آن حس شاعرانه و افق‌های غم‌انگیز پوشیده از برف . هنوز آن زمان نرسیده بود .

چنین غروب‌هایی معمولاً در وقت‌های اضافه یا پایان‌ فوتبال برخی بازیکنان رخ می‌دهند . آن چه روی چمن اتفاق می‌افتاد ، چیز دیگری بود : مردانی با کت‌های بلند ، بی‌انگیزه و غمگین روی زمین پخش شده بودند ، اما نگاهشان به طلای انتهای رقابت دوخته شده بود . تحرک زیادی نداشتند ، نه پاس‌ها جور درمی‌آمد و نه سرعت داشتند ؛ فقط مقاومت می‌کردند ، مثل امپراتوری‌هایی که فرومی‌ریزند و هزار سال طول می‌کشد تا سقوط کنند . این قدر طولانی که کسی یادش نمی‌آید کی شروع شد و همین طولانی شدن ، خود به یک فضیلت تبدیل می‌شود .

این مقاومت خالص است ، تسلط بر ترس خود و حریف ؛ فوتبالی نیست که تکنولوژی بتواند ردیابی‌اش کند . این روح خارج از زمان ، که در وسترن‌های دهه ی ۶۰ بود ، در این رئال مادرید با ریتم مرگبار یا آخرالزمانی جریان دارد . مادرید کارلتو ، غیرقابل توضیح .

2162645

بازی ، مثل همه ی بازی‌های مهم رئال در چمپیونزلیگ ، به یک نمایش تبدیل شد ؛ چیزی که با تیم‌های دیگر به‌ندرت رخ می‌دهد و اگر رخ دهد ، مثل آرژانتین در جام جهانی مقابل هلند و فرانسه ، دهه‌ها جشن گرفته می‌شود . این شاید سرنخی از جاذبه ی رئال باشد .

بازی شروع شد و رئال گل خورد . حرکت سریع از سمت راست ، گالاگر جلوی کورتوا به زمین افتاد و توپ سرگردان را ربود ؛ چیزی که سیمئونه بیش از زندگی‌اش دوست دارد . چهار سال است این صحنه تکرار می‌شود : رئال مادرید در بازی‌های بزرگ با انرژی یک کارمند خسته شروع می‌کند ، کسی که فکر می‌کند جاودانه است . می‌گویند غرور آغاز پایان است ، اما در مادرید ، غرور آغاز رنج است و همین رنج ، تیم را به زمین می‌آورد ، مثل یک داستان مذهبی ، تا در رنج شاد شود و بداند پس از رنج ، آرامش و پس از آرامش ، جنگ می‌آید و رئال برای جنگ آماده است .

2162646

مودریچ از ابتدا بازی کرد ، با آن سبک فعلی‌اش که انگار همیشه کمی دیرمی‌رسد . بدون هافبک مقابل ، اتلتیکو جرات کرد بازی را در دست بگیرد . مالکیت رئال مادرید بیشتر طنز بود تا واقعیت ؛ فوتبالی افقی مثل بازی‌های اسپکتروم دهه ی ۸۰ . سیمئونه به هواداران علامت می‌داد و پس از ۱۰ دقیقه ی کسل‌کننده ، اتلتیکو مسلط شد .

اینجا باید از سیمئونه گفت . در زمان تسلط اتلتیکو ، زمین مثل یک تیمارستان شلوغ بود ، اما خیلی هم جدی نبود . چند حرکت خطرناک و چند مثلث‌سازی جالب داشتند ، ولی اتلتیکو نه کیفیت لازم برای به زانو درآوردن مادرید را دارد و نه روحیه‌یی برای نابود کردنش .

سیمئونه با لبخندی غمگین در کنفرانس گفت : «آن ها را عذاب دادیم» ، هیچ تیمی از ۱۹۸۰ مثل اتلتیکوی او رئال را در فینال چمپیونز اذیت نکرده ؛ این مدالش است و این هم حدش . اتلتیکو برای مقاومت می‌آید ، تا وقت اضافه یا پنالتی‌ها بجنگد ، بعد سرش را بالا می‌گیرد و به جمع بازندگان باشکوه می‌پیوندد .

2162642

بروسیا پارسال رئال مادرید را تحت فشار گذاشت و موقعیت ساخت ، اما بی‌فایده بود . بازی مثل افقی سنگی ثابت ماند و رئال در نیمه ی دوم ۲-۰ بُرد ، تقریباً راحت . سیمئونه این را دید . اتلتیکو لحظه‌یی تعادلش را از دست داد و بی‌پروا حمله کرد .

فوراً ، امباپه با یک ضدحمله در دو پاس دفاع را نابودکرد ؛ پنالتی و شاید اخراج . اگر وینیسیوس توپ را به ستاره‌ها نفرستاده بود ، بازی همان جا تمام می‌شد . بعد ، وینیسیوس غیبش زد و امباپه مثل حیوانی در قفس ، با نگاهش جریان را تغییر می‌داد . بدترین چیز این مرحله ، ناهماهنگی بین این دو ستاره بود ؛ هرکدام بدون دیگری بهترند و برای هم بازی نمی‌کنند .

2162647

اشتباه وینیسیوس در دقیقه ی ۶۹ آمد . مودریچ بیرون ، کاماوینگا داخل . براهیم به جای رودریگو خطوط را نزدیک کرد . اتلتیکو بازی خوبی انجام داده بود ، اما پیروزی نه نزدیک‌تر شده بود و نه دورتر . خسته هم نبودند ؛ این هنر سیمئونه است . او می‌داند اگر تیمش بی‌محابا حمله کند ، مقابل لبه‌های تیز مادرید له می‌شود و برای پایان کار سفیدها انرژی نمی‌ماند .

2162644

ولی این طور نشد . نه فقط چون اتلتیکو خوب چیده شده بود ، بلکه چون مادرید از فوتبال تهی است . مثل کوهی بدون آواز . والورده و کاماوینگا آن را نگه می‌دارند ، جا به جایش می‌کنند ، اما تیمی هماهنگ نیست . فقط در آخر بلینگام ، گم‌شده اما تسلیم‌ناپذیر ، مثل جوانی با روحی پیر ، وقتی همه چیز در خطر بود ، بیدارشد .
مقاومت رئال دلیل دارد ؛ نه فقط جادو یا سیاست . این مدل انرژی است که جای کنترل را گرفته . کاماوینگا به جای مودریچ آمد و فوق‌العاده بود ؛ بی‌نظم اما پُرانرژی ، فضاها را پُر و اتلتیکو را خسته کرد . او ، براهیم ، فده و بقایای بلینگام بازی را به پنالتی‌ها کشاندند ؛ بُردن بدون فوتبال ، حتی برای رئال مادرید غیرممکن است .

پارسال رئال لحظات نابی از فوتبال داشت ، آن هم به سبک خودش . این باشگاه آن قدر مغرور است که فقط با خودش مقایسه می‌شود . این غرور با خون و درد به دست آمده . شکست‌هایش بی‌پرده است ؛ هوادار و بازیکن در یک خلأ مشترک هستند . پس فقط پیروزی راه نجات است . در آخر بازی‌ها ، این حضور مثل ابری سنگین شکل می‌گیرد . هر حرکت رئال سنگین و عمیق است و حریفان ، به‌ویژه اتلتیکو ، این را می‌دانند .

2162643

بازی به پنالتی‌ها رفت و یورنته ، محصول آکادمی رئال مادرید ، پنالتی آخر را به تیر زد ؛ تلاشی برای فرار از ترس با خشونت . بی‌فایده بود . پنالتی خولیان قشنگ بود ، اما تاثیری نداشت . این بحث‌ها افسانه ی “رئال مادرید فریبکار” را زنده کرد ، ولی گل به درستی مردود شد . قانون روشن بود ، هرچند مفسران غوغا کردند .

مهم نیست . رئال با بازی کدر و غمگینش به یک‌چهارم نهایی چمپیونز رسید . حالا نوبت آرسنال اودگارد است ؛ یک خروجی دیگر رئال اما با ظاهری مقدس‌ .

نوشته‌های تازه

اسفند ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
۱۱۱۲۱۳۱۴۱۵۱۶۱۷
۱۸۱۹۲۰۲۱۲۲۲۳۲۴
۲۵۲۶۲۷۲۸۲۹۳۰۰۱
۰۲۰۳۰۴۰۵۰۶۰۷۰۸
۰۹۱۰  

بایگانی‌ها