باز هم تب اسپانیا به ۴۰ درجه رسید ، باز هم یک ال کلاسیکوی دیگر فرا رسید . ال کلاسیکویی که فقط یک مسابقه نیست ، حتی فقط یک ال کلاسیکو هم نیست ! فراتر از یک داربی ، فراتر از یک نبرد و چیزی در حد یک جنگ کلاسیک ! جنگی که از ژنرال فرانکو و سربازانش به نسل ما رسیده ، جنگی که از جدایی طلبان کاتالان به ما هدیه داده شده است .
شاید ال کلاسیکو ، ال دربی ، ال سوپر کلاسیکو و یا هر نام دیگری که داشته باشد ، به جرات بتوان گفت که تنها جنگی است که مردم برای فرا رسیدن آن لحظه شماری می کنند . شاید ارثیه ی جنگ ژنرال فرانکو با جدایی طلبان کاتالان همین داربی و یا بهتر بگوییم جنگ ال کلاسیکو باشد . فیلم اکشن ما حکایت از نبرد یک مکتب بزرگ با یک امپراتوری بزرگ دارد . مکتب آسولگرانای کبیر در مقابل امپراتوری کهکشانی های کاستیا ! مکتب لاماسیا در مقابل سفیدهای والدبباس و کرکس های سابق .
هر چند که اولین ال کلاسیکو در سال ۱۹۲۹ و در یک زمین باتلاقی شکل گرفت ولی این داستان از دهه ی ۵۰ میلادی به قسمت شیرین خود رسید ، چرا که آلفردو دی استفانو پس از جدال جنجالی دو باشگاه برای خرید وی سرانجام با رای عجیب فدراسیون فوتبال اسپانیا ، شد سهمی از رئال مادرید و این سهمیه ی پایتخت نشین ها تبدیل شد به اسطوره ی رئال مادرید .
بدون شک اغلب ما آدم های خوش شانسی نبودیم که بتوانیم بازی های آلفردو دی استفانو و فرانس پوشکاش را ببینیم . شاید کم تر کسی حتی یک گل از ۱۸ گل دی استفانو در تاریخ ال کلاسیکو را به خاطر آورد ولی ما خیلی هم بد شانس نیستیم . ما چیزهایی دیدیم که قدیمی تر ها ندیدند . پرتاب سر بریده شده ی خوک به مستطیل سبز ، پرتاب فندک به سمت روبرتو کارلوس ، نقل و انتقالات جنجالی بین دو باشگاه همیشه در نبرد و البته بازی هایی که پر بود از گل و زیبایی و جذابیت ! بازی هایی که بسیاری را گریان و بسیاری را خندان کرد .
ما توانستیم درخشش یوهان کرایف ، رونالد کومان ، رائول ، رونالدینیو ، رونالدو ، زامورانو ، هیه رو و بسیاری از بزرگان دنیای را در تاتر خاطره انگیز ال کلاسیکو ببینیم . هنوز یادمان نرفته که در یک شب عجیب در سانتیاگو برنابئو ، هواداران رئال مادرید از فرط عصبانیت ترجیح دادند که مجذوب هنر بازیکن حریف شوند و رونالدینیوی دوست داشتنی را تشویق کردند . هنوز یادمان نرفته که یک سر بریده ی خوک را جلوی پای لوییس فیگو انداختند تا به او بگویند خیانت کردی و به خاطر پول به تیم رقیب پیوستی .
هنوز یادمان نرفته که لوییس انریکه درست بر خلاف فیگو از پایتخت اسپانیا به پایتخت کاتالونیا رفت . فرقی ندارد که از کجا به کجا بروی ، به هر حال هواداران هر دو تیم چنین بازیکنانی را «یاغی خائن» می نامند ، هرچند که آخرین خیانت از جنس ال کلاسیکویی در سال ۲۰۰۷ رخ داد و آن یاغی از نگاه هوادارن بارسلونا و قهرمان از نگاه هواداران رئال مادرید کسی نبود جز خاویر ساویولا .
عجله نکنید ! هنوز داستان ما تمام نشده ، هنوز سورپرایز این قصه گفته نشده ! ما خوش شانس تر از آن هستیم که تصور می کنیم ! ما آن قدر خوش شانس هستیم که می توانیم با یک بلیت به طور همزمان دو رقابت بزرگ را ببینیم … هم رقابت رئال – بارسا و هم رقابت رونالدو – مسی ! قهرمان اول داستان ما رونالدو است که انواع و اقسام رکوردها را در باشگاه رئال مادرید شکسته و قهرمان دوم هم لیونل مسی که رکورد بهترین گلزن تاریخ لالیگا را از تلمو زارا گرفت .
تازه به جذابیت های ال کلاسیکوهای سال های اخیر اضافه کنید ، حضور لوییس انریکه را بر روی نیمکت بارسا ، مردی که با پیراهن رئال مادرید تبدیل به یک ستاره شد ولی با چرخشی ۱۸۰ درجه به بارسلونا پیوست و از بس به تیم سابقش گل زد که لقب «قاتل کهکشانی ها» را گرفت . با همه ی این اوصاف ، ما نفس می کشیم تا یک ال کلاسیکوی دیگر آغاز شود و باز هم یک فوتبال ناب ” در حد لالیگا ” ببینیم … واقعا” وقتی که می گویند ” در حد لالیگا ” یعنی همین ، یعنی «ال سوپر کلاسیکو» !
"محمدرضا شعاعی _ وبسایت رسمی برنامه ی نود"