امیر اسدی – گل که میزد ، هزاران هوادار ورزشگاه پیر انزلی بلند می شدند و در چشم به هم زدنی به آسمان میپریدند و شادی میکردند . شادی نه برای جلال رافخایی بلکه برای ملوان . سیدجلال انزلی چیها بیش از 70 بار هواداران ملوان را خوشحال کرد . او میتوانست بیش از این هم آن ها را در مسیر زمین به آسمان قرار بدهد اما در اقدامی ناگهانی تصمیمی ناگهانی نیز گرفت . خداحافظی از فوتبال ، در شرایطی که تنها ۳۲ سال داشت . رافخایی رفت ، چون خودش میخواست برود . در اوج و روزهایی که هنوز تیمهایی از لیگ برتر و لیگ یک برایش سر و دست میشکستند .
×××
– چرا به تبریز رفتی و چرا زود برگشتی ؟ ماجرای تو و ماشینسازی را کسی نمیداند . توضیح میدهی ؟
در فصل نقل و انتقالات ماشینسازی به من پیشنهاد داد تا یک فصل پیراهن این تیم را بپوشم . رفتم تبریز و با مدیران و کادرفنی ماشینسازی صحبت کردم . خیلی زود هم به توافق رسیدیم . با انگیزه بودم که کمک کنم و فصل درخشانی را پشت سر بگذارم . اوایل کمی برایم سخت بود ، چون دیر به تیم اضافه شده بودم اما تلاش کردم تا خودم را به ترکیب اصلی برسانم . خدا را شکر فقط نخستین بازی در ترکیب نبودم . از بازی دوم خودم را تحمیل کردم و وارد ارنج شدم و فکر میکنم عملکردم هم مناسب بود .
– اما در خبرها آمده بود که کادرفنی ماشینسازی به دلایل فنی و انضباطی تو و دقیقی را کنار گذاشته . واقعاً این طور بود ؟
به ۴ بازی ماشینسازی نگاهی بیندازید . بازی اول که من نبودم . در دو شهرآورد هم مقابل تراکتورسازی و گسترش فولاد بازی کردیم که همان نیمه ی اول ۱۰ نفره شدیم . همه ی بازیکنان دفاع میکردیم تا حداقل امتیاز را کسب کنیم . هیچ بازیکنی نمیتوانست دستورات تاکتیکی را اجرا کند ، چون یک بازیکن از حریف کم تر داشتیم . مقابل صبا هم انگار خدا من و سعید دقیقی را دوست داشت چون او پنالتی گرفت و من گل زدم . پس دلیل فنی نمیتواند بهانه ی جدایی ما از ماشینسازی باشد . مساله انضباطی هم شرایطش مشخص است . خوشبختانه همه دیدند در رختکن ما ، پس از بازی تدارکاتی مقابل تراکتورسازی چه اتفاقهایی رخ داد . همه ی آن هایی که از وقایع خبر دارند ، میدانند که ما گناهی نداشتیم . پس با آبروی ورزشی و اخلاقی ما بازی نکنند .
– مگر در رختکن چه اتفاقی افتاد ؟
بعد از بازی تدارکاتی با تراکتورسازی که من پنالتی گرفتم و سعید هم فوقالعاده کار کرد ، مسالهیی پیش آمد که همه چیز را خراب کرد .
– خب چه مسالهیی ؟ توضیح بده تا همه بدانند .
دوست ندارم مساله را باز کنم . اتفاقی بود که بین من و رسول خطیبی افتاد . خودمان میدانیم چه شده و احساس میکنم در رختکن بودند کسانی که بدانند این اتفاقها چه طور رقم خورده است . متاسفانه در رسانهها مسایلی را نوشتهاند که واقعیت ندارد . دوست دارم این اتفاقها در خانواده ی ماشینسازی بماند و کسی از آن باخبر نشود . همه چیز برای من تمام شد و رفت . پیش وجدان خودم راحتم که برای ماشینسازی کم نگذاشتم و امیدوارم هر بازیکنی که جایگزین من میشود به ماشینسازی کمک کند .
– دلایلش را که نگفتی . حالا با ماشینسازی فسخ کردی ؟
خودم دنبال فسخ قرارداد رفتم . برای این که حرمتها حفظ شود . من خیلی زود با بازیکنان ارتباط برقرار کردم و دوستان بسیاری کنارم بودند . انگیزه داشتم کمک کنم اما نشد . مربیان ماشینسازی پیغام دادند که برگردم . هواداران هم شماره تلفنم را پیدا کردند و چون به من محبت داشتند ، تماس میگرفتند تا با ماشینسازی ادامه بدهم . برای این که حرمت بین من و خطیبی حفظ شود ، بهترین تصمیم را گرفتم و قراردادم را فسخ کردم .
– به همین راحتی از قرارداد و رقم آن گذشتی ؟
گفتم که دوست نداشتم به من بی حرمتی شود . فقط مهمترین مسالهیی که میتوانم به آن ببالم و افتخار کنم ، اشکهای میرمعصوم سهرابی پس از جدایی من و سعید دقیقی بود .
– یعنی مدیرعامل ماشینسازی برای شما اشک ریخت ؟
او گریه میکرد و میگفت ما را حلال کنید . به همین دلیل ناراحتم که نتوانستم به تیمی که سهرابی مدیرعاملش است و هواداران خونگرمی دارد ، کمک کنم . الان هم به احترام سهرابی ، مردم تبریز ، بازیکنان ماشینسازی و هواداران این تیم سکوت میکنم و دلیل جداییام را نمیگویم تا حاشیهیی برای ماشینسازی بهوجود نیاید . آن هایی هم که باید بدانند ، میدانند که چه اتفاقهایی رخ داد .
– حالا مقصد تو کدام تیم است ؟ خونه به خونه ؟
از مرزبان تشکر میکنم که پیگیر کارهایم بود . قبل از اتفاقهایی که برای من در ماشینسازی رخ داد ، ایشان مرا میخواست . دوست داشتم اگر شرایط مهیا بود به بابل بروم و این تیم را کمک کنم . با مرزبان تماس گرفتم و از او عذرخواهی کردم ، چون نمیتوانستم در این شرایط به این تیم کمک کنم . امیدوارم که موفق باشند و به لیگ برتر صعود کنند .
– همین یک پیشنهاد را داشتی ؟
یکشنبه شب یکی از بهترین مربیان ایران که در لیگ برتر مربی گری میکند با من تماس گرفت و از من خواست تا به تیمش بروم . نه گفتن به این مربی بزرگ واقعاً سخت بود اما من تصمیم دارم کارهای دیگری انجام بدهم و به همین خاطر تمام پیشنهادهایم را رد کردم .
"ایران ورزشی _ 95.06.16"
0 replies on “خداحافظی کردم تا حرمت ها حفظ شود”
جلال آقای گل …
جلال جان هیچ انزلیچی یی زحمات تورو فراموش نمی کنه … سال ها برامون گل زدی و عرق ریختی . دمت گرم …
وقتی پشت پنالتی می رفتی خیال همه راحت بود که جلال پنالتیش رد خورد نداره .
مرسی داداش … جدت پشت و پناهت باشه !