استتوس : غده ی سرطانی در انزلی

در انزلی کار از عیب یابی هم گذشته ، غده تبدیل به سرطان شده ، نوش دارو هم ، دیگر انگاری کارگر نیست ، و هیچ چیز انگاری برای عیان کردن چیزهایی که مسببش شده ، وجود ندارد . نادر عزت اللهی هم نیامده رفت ، هر چیزی که اتفاق بیفتد به صلاح ملوان نخواهد بود ، در روزی که قرعه کشی لیگ دسته اول انجام شد ، شوک خبری کارش را تمام کرد ، و سر شدن جانی را پیش کشید که خیلی زود می خواهد قله را خیلی زود از نوع ، فتح کند . وقتی که کمی آن طرف تر سپیدرود رشت دیگر تیم قدیمی گیلان پس از کش و قوس های فراوان مدیریتی و مالکیتی دارد آرام سر به زیر تمرین می کند ، این ملوان است که می داند در هفته ی چهارم ، دیگر نباید کاری به کار لیگ و صعود ، بقا و از این حرف ها داشت . آن روز یک جنگ گلادیاتوری است برای این که حساسیت از تنور هر شاطری سوزان تر است . در انزلی چه می گذرد ، ندانسته هم می شود پی برد ، اوضاع زیاد به کام نیست ، دردش می ماند برای هوادار ، وقتی این وسط بازیچه ی تفکرات پوچ از ندانم کاری های متعدد است ، درد فوتبال در گیلان یکی دو تا نیست ، شاید اگر توی فوتبال گیلان پای پول و دلال ، خیال جمع کننده های پوشالی باز نمی شد ، هنوز هم باید برای بهترین تیم شهرستانی ، نگاه به فینال جام حذفی ، این جدیدترین هایش کسب سهمیه می شدیم ، روزی که هرم ، قطب بودن فوتبال در ایران ، از گیلان خارج شد ، روز آشکار مشخصی بود ، فوتبالی که هنوز هم برای مثالش و تعبیر ایده آل ها ، برای یک مدافع شش دانگ یا یک هافبک تخریبی و دفاعی ، یا یک مهاجم بلندبالای قدرتی در سر زنی مثل بازیکنی از قد و قواره ی گیلانی ها نمونه می زنند . ملوان می رود ، که کابوسش همچنان ادامه دار شود ، طوری که نه با اشک ، نه با آه و نه با فریاد ، دیگر چیزی از پیش نمی رود ، انگار اینجا همه قبول کردند ، بعد از سونامی هم نمی شود دست روی زانو خود گذاشت و بار دیگر بلند شد .

عماد واسع _ (آی اسپورت)