ملوان این روزها یکی از بلاتکلیفترین تیمها برای فصل بیست و سوم محسوب میشود ؛ تیمی که با حمایتهای مثلث مازیار زارع – پژمان نوری و حامی آن ها که به دلیل رفاقت پا به کار گذاشته بود ، یک مسیر موفقیتآمیز را طی کرد و بعد از ناامیدی برای تداوم حمایتها ناگهان همه چیز تغییرکرد .
پژمان نوری به عنوان مدیرعامل و اسطوره ی این باشگاه خیلی زود اعتراض و گلایه ی خود را بابت عدم حمایت اعلام و ابرازکرد و از تنهایی مجموعه ی خود برای پیشبرد اهداف خبرداد . مازیار زارع نیز که سومین فصل سرمربی گری خود را با موفقیت صعود به لیگ برتر و در ادامه بقای این تیم دنبال کرده بود ، پیش از پایان لیگ بیست و دوم تهدیدهای خود را بابت عدم حمایتها به نمایش گذاشت و تداوم آن را منتهی به پایان همکاری اعلام کرد . این تهدیدها اما راه به جایی نبرد تا وارث پیراهن سیروس قایقران تصمیم خود را قطعی کرده و بازی با نفت مسجدسلیمان در هفته ی سیام ، آخرین حضورش روی نیمکت ملوان باشد .
اکنون ملوان در بلاتکلیفی محض به سر میبرد ؛ نه مدیریت آن بعد از قطع همکاری پژمان نوری مشخص است و به مجمع سپرده شده است و نه حتی از احتمالات نیمکت بعد از جانشینی مازیار زارع بحثی تا به امروز شکل گرفته است .

شرایط و آینده ی ملوان به شکلی خطرناک و ناامیدکننده به نظر میرسد که تا به امروز هیچ کس جرات حضور در این تیم به جان نخریده است . ملوان این روزها همان تیمی است که برخی بازیکنان بومی برای آن باقی ماندهاند و سایه ی فرهاد پورغلامی و محمد احمدزاده به عنوان مربیانی که چند صباحی در سکوت و دور از فوتبال کار را دنبال کردهاند ، سایهشان روی این تیم دیده میشود . در فاصله ی چند هفته به انتخابات مجلس و شرایط سیاسی که شاید آینده ی ملوان را هم تحت تاثیر قراردهد ، باید دید تکلیف بلاتکلیفی ملوان چه خواهدشد .
آیا ملوانیها شاهد حمایت مسوولان استانی خواهندبود و آیا مازیار و پژمان بار دیگر به تیم بازخواهندگشت و در نهایت چه کسی جرات هدایت این تیم را برعهده خواهدگرفت .